مسعود سعد سلمان
غزل ها
شمارهٔ ۱۶: به چشم دل همی بینم غم و تیمار جان ای جان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به چشم دل همی بینم غم و تیمار جان ای جان به اندیشه همی دانم همه اسرار جان ای جان به حاجت جان تو را خواهد به رغبت دل تو را جویم مجوی آزرم جان آخر مخواه آزار جان ای جان ز اندوهت گران شد جان چو از عشقت سبک دل شد تو بر دل نه کنون سختی هلا از بار جان ای جان ز هجرت جان همی نالد ز تو یاری همی خواهد تو یاری ده یکی جان را که هستی یار جان ای جان چو تو نزدیک جان داری همیشه تیز بازاری چرا نزد تو کاسد شد چنین بازار جان ای جان تو خود جانی چه رنجانی همی جان را چو می دانی که مدح شاه مسعودست شغل و کار جان ای جان جهانداری که رای او صلاح دولت و دین را روانش گنج ها دارد به استظهار جان ای جان خرد در باغ مدح او چو برگردد تماشا را رسیده میوه ها چیند ز شاخ و بار جان ای جان ز مهرش جان چو گلزاری شده زو زندگانی خوش که هر ساعت گلی روید بدان بازار جان ای جان چو سازد خلعتی فاخر به نام دولت اندیشه به وصفش کسوتی بافد ز پود و تار جان ای جان مسعود سعد سلمان