مسعود سعد سلمان
غزل ها
شمارهٔ ۱۰: ای سلسله مشک فکنده به قمر بر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سلسله مشک فکنده به قمر بر خندیده لب پر شکر تو به شکر بر چون قامت تو نیست سهی سرو خرامان چون چهره تو نیست گل لعل به بر بر تا تو کمری بستی باریک میان را گویی که عیان بستی ویحک به خبر بر مانا که رخم زرین کردی ز فراقت کردی ز رخم طرف و نشاندی به کمر بر چندان غم و اندوه فراز آمده در دل کاندوده شده انده و غم یک بدگر بر دل شد سپر جان ز نهیب مژه تو تا چون مژه زخمی زند آخر به جگر بر جان و تن بیچاره درمانده نمانند گر زخم جگردوز تو آمد به جگر بر تا هجر نشسته ست به نزدیک تو ساکن این وصل سراسیمه بماند دست به در بر بر تو گذرم روی بتابی همی از من گویی که ندیدی تو مرا جز به گذر بر من بر تو همی هر چه کنم دست نیابم ای رشک قمر دست که باید به قمر بر مسعود سعد سلمان