مسعود سعد سلمان
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۱ - مدح ابوالقاسم دبیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز ابوالقاسم آن خیاره دبیر کودکست و به رأی و دانش پیر کلک او بر رقم که پیوندد هر دبیری که دید بپسندد تازی و پارسی نکو داند هر چه راند همه نکو راند گر ز طیبت درو گشادگی است چه شد آنجا بزرگ زادگی است هیچ عیب دگر جز آتش نیست که تن سنگی گرانش نیست ار ضعیف ار قوی دهند شراب طبع بی تاب او ندارد تاب چون کند پر کم و ندارد جای طشت سازد ز آستین قبای منتظر ایستاده ده فراش تا چگونه رود حدیث هراش هر چه خورده بود براندازد معده پر شده بپردازد آنچنانش برندمست و خجل که نشاطش فرو مرد در دل پس بشستن قبا دهد ناچار نرسد چند گه به خدمت بار چون بدانند علت تأخیر اینک آید خیانت و تقصیر زود بینی که از حوالت شاه سوی هر دستگاه یابد راه مسعود سعد سلمان