منوچهری دامغانی
قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۶ - در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی بس خرمست، می گیر از بامداد داد زمانه بده کایزد داد تو داد خواسته داری و ساز، بیغمیت هست باز ایمنی و عز و ناز، فرخی و دین وداد نیز چه خواهی دگر، خوش بزی و خوش بخور انده فردا مبر، گیتی خوابست و باد رفته و فرمودنی، مانده و فرسودنی بود همه بودنی، کلک فرو ایستاد می خور کت بادنوش، بر سمن و پیلگوش روز رش و رام و جوش، روز خور و ماه و باد آمد نوروز ماه می خور و می ده پگاه هر روز تا شامگاه، هر شب تا بامداد بارد در خوشاب، از آستین سحاب وز دم حوت آفتاب، روی به بالا نهاد برجه تا برجهیم، جام به کف برنهیم تن به می اندر دهیم، کاری صعب اوفتاد مرغ دل انگیز گشت، باد سمنبیز گشت بلبل شبخیز گشت، کبک گلو برگشاد بلبل باغی به باغ، دوش نوایی بزد خوبتر از باربد نغزتر از بامشاد وقت سحرگه چکاو، خوش بزند در تکاو ساعتکی گنج گاو، ساعتکی گنج باد رعد تبیره زنست، برق کمند افکنست وقت طرب کردنست، می خور کت نوش باد قوس قزح، قوسوار، عالم فردوسوار کبک دری کوسوار، کرده گلو پر زباد باغ پر از حجله شد راغ پر از کله شد دشت پر از دجله شد، کوه پر از مشک ساد زان می عنابگون، در قدح آبگون ساقی، مهتابگون ترکی، حورا نژاد ای بدل ذویزن، بوالحسن بن الحسن فاعل فعل حسن، صاحب دوکف راد در همه کاری صبور، وز همه عیبی نفور کالبد تو ز نور، کالبد ما ز لاد فضل و کرم کرد تست، جود و سخا ورد تست دولت شاگرد تست گوهر و عقل اوستاد ویژه تویی در گهر، سخته تویی در هنر نکته تویی طرفه تر از نکت سندباد ای عوض آفتاب، روز و شبان به آب وتاب تو به مثل چون عقاب، حاسد ملعونت خاد گفته امت مدحتی، خوبتر از لعبتی سخت نکو حکمتی، چون حکم بن معاذ جایزه خواهم یکی، کم بدهی اندکی ور ندهی بیشکی، ز ایزد خواهم عیاذ سیم تو زی من رسید، جامه نیامد پدید جام بباید کشید، جامه ببایدت داد هست در آن بس کشی جامه ز تن برکشی برفکنی برکشی بنده ات را برچکاد بنده بنازد بدان، سر بفرازد بدان کس نگذارد بدان چون بچه بایست شاد تا طرب و مطربست، مشرق و تا مغربست تا یمن و یثرب است، آمل و استار باد بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد منوچهری دامغانی