منوچهری دامغانی
قصاید و قطعات
شماره ۸: ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست من جهد کنم بی اجل خویش نمیرم در مردن بیهوده، چه مزد و چه ثوابست من خواب ز دیده به می ناب ربایم آری عدوی خواب جوانان می نابست سختم عجب آید که چگونه بردش خواب آن را که به کاخ اندر یک شیشه شرابست وین نیز عجبتر که خورد باده نه بر چنگ بی نغمهٔ چنگش به می ناب شتابست اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آبست در مجلس احرار سه چیزست و فزون به وان هر سه شرابست و ربابست و کبابست نه نقل بود ما را، نی دفتر و نی نرد وان هر سه بدین مجلس ما در، نه صوابست دفتر به دبستان بود و نقل به بازار وین نرد به جایی که خرابات خرابست ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم خوشا که شرابست و کبابست و ربابست منوچهری دامغانی