عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۷۱: من صید غم عشوه نمائی که تو باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من صید غم عشوه نمائی که تو باشی بیمار بامید دوائی که تو باشی لطفی بکسان گر نکند عیب بگیرند غارت زده مهر و وفائی که تو باشی مردم همه جویند نشاط و طرب عیش من فتنه و آشوب بلائی که تو باشی ای بخت زشاهی بگدائی نرسیدیم در سایه میمون همائی که تو باشی از بس که ملائک بتماشای تو جمعند اندیشه نگنجد بسرائی که تو باشی خورشید بگرد سر هر ذره بگردد آنجا که خیال تو و جائی که تو باشی عرفی چه کند گر بضیافت بردش وصل با نعمت دیدار گدائی که تو باشی عرفی شیرازی