عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۶۰: مسازم ناامید از خود چو گشتم مبتلای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مسازم ناامید از خود چو گشتم مبتلای تو که محروم از تمام خود برویانم برای تو در آن صحرا که گیرد هر شهیدی دامن قاتل بود دست کسی و دامن شرم و حیای تو شدی بهر فریبم سر گران با کبر و خوشحالی که آگه نیست آن غافل نهاد از شیوه های تو تبسم گونه فرما و عمر جاودانم ده که باشد لذتی گیرم ز درد بیدوای تو زمین جوش آشنا در میخوری دانسته گویا که میسوزم ازین عبرت که هستم آشنای تو چو فردا جانم آمد سوی تن از سینه تنگم دهند آواز غمهایش که اینجا نیست جای تو نه با جذب تو کم روزیست نی در شوق من نقصان اگر اینهای در دم باز دارد از قفای تو علاج شوق عرفی کردی از وصل و برم غیرت که دردش میکند داروی بیماری فزای تو عرفی شیرازی