عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۱۶: بسهوار توبه از می کردم و دیر مغان بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسهوار توبه از می کردم و دیر مغان بستم کسی کو بازم آرد برسر خم از جهان رستم بقتراکم به بندد عشق وگوید دست و پاکم زن که من بسیار از این صید زبون در خاک و خون کشتم ردای عافیت بس خام بافست آتشی در زن که من زین پنبه عمری رشته و زنار می رشتم سراسر کامم و در چشمه لذت فرو رفتم سراپا ریشم و در پنبه الماس آغشتم نه طوبی داشت سرسبزی نه کوثر داشت نمناکی که من در شعله زار سینه تخم ناله می کشتم تماشای جمال حور وغلمانم کجا باشد مرا آئینه ای باید که بینم تا چه حد زشتم بگوشم کاتب اعمال گوید عرفی انضافی که ننوشتم ثوابی ورگنه صد لوح دل شستم عرفی شیرازی