عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۱۰: ز معموری بتنگم جز دل ویران نمیخواهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز معموری بتنگم جز دل ویران نمیخواهم چو سلطان محبت ملک آبادان نمیخواهم کسی تا کی پریشان جنبش و سر درهوا باشد دگر یار جنونم عقل سرگردان نمیخواهم نه داغ تازه میخارد نه زخم کهنه می کاود بده یارب دلی کاین صورت بیجان نمیخواهم به تسکین دل غم دوستم ناصح چه میگوئی اگر شیون ندانی این زدن دستان نمیخواهم ز عالی دودمان عشقم ز راحت بود ننگم برهمن زادم و کیش مسلمانان نمیخواهم گر آب خضر نوشم بایدم از عشق فرجامی اگر خونم دهی می نوشم و فرمان نمیخواهم میفشان نشتر الماس بر داغ دلم عرفی تهی دستم بسر جمعیت و سامان نمیخواهم عرفی شیرازی