عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۶۷: تا بود سراسیمه دلم دربدری بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بود سراسیمه دلم دربدری بود انشدیشه دل خانگی و دل سفری بود هرگاه که اندیشه عنان در کف من داشت کارم همه در کاسه صاحب نظری بود با آنکه نمیداد امان سیلی فقرم دائم سرمن در هوس تاجوری بود هرگاه که مژگان مرا شوق تو برداشت گر قطره و گردجله سرشکم جگری بود در بسته اندیشه بجز خار ندیدم گلها همه درخوابگه بیخبری بود نگسسته زهم جذبه توفیق و گرنه شبگیر طلب بر اثر بی بصری بود جمعیت عرفی همه زانست که عمری سودا گر بازار چه بی هنری بود عرفی شیرازی