اسدی توسی
گرشاسپ نامه
شگفتی دیگر جزیره که کرگدن داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از آن کوه ملاح بگذشت خواست سپهدار گفت این شتابت چراست بمان تا برین گنگ باز از شگفت چه بینیم کان یاد باید گرفت بدو گفت ملاّح مفزای کار که ایدر بود کرگدن بی شمار به بالای گاوی پر از خشم و شور یکی جانور مه ز پیلان به زور سرو دارد از باز مردی فزون سرش چون سنان تن چوز آهن ستون به زخم سرو کُه درآرد ز پای زند پیل را بر رباید ز جای دلاور نبرد ایچ تیمار مرگ میان بست بر جنگ و پیکار کرگ بدو گفت کام من این بُد ز بخت که پیش آیدم روزی این رزم سخت کنون بور آهو تک کرگ دَن کمان و کمین من و کرگدن نبد باکم از ببر و از اژدها بدینسان ددی را چه باشد بها ز کشتی برون رفت بر زه کمان یکی کرگدن دید کآمد دمان چو نیزه سرو راست کرده بدوی همان گه خدنگی یل نامجوی بپیوست و ز آنسان در آهیخت زوش که پیکان به ناخن بدو زه به گوش زبان و گلوگاه و یک نیمه تن فرو دوخت با گردن کرگدن همه گنگ تا شب بدینسان بگشت بیفکند از آن کرگدن سی و هشت به خنجر سروشان بیفکند و برد بَر شاه مهراج و او را سپرد سپه پاک و مهراج گشتند شاد بر او هر کسی آفرین کرد یاد اسدی توسی