عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۵۹: من صید غم عشوه نمایی که تو باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من صید غم عشوه نمایی که تو باشی بیمار به امید دوایی که تو باشی لطفی به کسان گر نکند عیب بگیرند غارت زدهٔ مهر و وفایی که تو باشی مردم همه جویند نشاط و طرب و عیش من فتنه و آشوب بلایی که تو باشی ای بخت ز شاهی به گدایی نرسیدیم در سایهٔ میمون همایی که تو باشی از بس که ملایک به تماشای تو جمعند اندیشه نگنجد به سرایی که تو باشی خورشید به گرد سر هر ذره بگردد آن جا که خیال تو و جایی که تو باشی عرفی چه کند گر به ضیافت بردش وصل با نعمت دیدار گدایی که تو باشی عرفی شیرازی