عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۴۴: عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه بر دم شمشیر نه رو بر سر زانو منه عشق از بازیچه بشناس، امت مجنون مباش سر به یاد چشم جانان، در پی آهو منه دل بود شایستهٔ دردی که از صد دل یکی تهمت درد از برای شکوه بر هر مو منه درد اگر آرام گیرد، دستش از دامن بدار عافیت گر غم شود، زانوش بر زانو منه مو به مو از درد بی درمان لبالب شو، ولی گر بساط مرگ بستر باشدت، پهلو منه کوه الماس ار شود شوق و تمنا در دلت با کسی در جلوگاه دوست، عرفی، رو منه عرفی شیرازی