عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۱۵: دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا بریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا بریم این مرغ بسمل از دم تیغت کجا بریم یاران مدد کنید که از وادی جنون دیوانه دل گرفته به دارالشفا بریم این مایه معصیت نه سزاوار بخشش است در حشر انتظار شفاعت چرا بریم این آبرو که صاف شراب خجالت است صد ره به خاک ریخته، دیگر کجا بریم ما تاب انفعال نداریم، جور بس لازم شود، مباد که نام وفا بریم همت ببین که وقت شبیخون احتیاج امیدهای کشته به پیش دعا بریم بازار دوستت به دو عالم کجا برند جهدی کنیم و چشم و دل آشنا بریم عرفی غمین مشو که فلک دادش آمدست آمد که هر چه برده به یک نفس وا بریم عرفی شیرازی