عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۰۱: چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم ای وای اگر به شکوهٔ او آشنا لبم بی دردی آورد همه قول و طرب، مسیح گاهی به حال دل می گشا لبم بستی لبم به شکوه و ذوق ادب شناخت هر موی من ادا کند این شکوه با لبم بگذشت عمر و گفت و شنو با تو رو نداد ای بی نصیب گوشم و ای بی نوا لبم صد بار لب گشودم و بر کس نریختم آن ها که موج می زند از سینه تا لبم لب وعده کرده بود که گوید غمم به دوست وقت است اگر به وعده نماید وفا لبم در دل گذشت یار و فرو ریختم بدان پیغام ها که داشت نهان از صبا لبم اقرار کن که سنگ دلم بعد از آن اگر لب وا کنم به شکوه، به دندان بخا لبم عرفی به ترهات زن آتش که جاودان ماند گرسنه گوشم و باشد گدا لبم عرفی شیرازی