عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۹۱: تا کی به حرم تشنه لب و مضمحل افتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا کی به حرم تشنه لب و مضمحل افتم کو دیر محبت که به دریای دل افتم کو معرکهٔ عشق که از بوی شهادت بی خود شده در لجهٔ خون به حل افتم آخر که مرا گفت که از باغچهٔ قدس بی فایده در دامگه آب و گل افتم مستی ز من آموز که چون شعلهٔ مرهم از داغ جگر خیزم و در خون دل افتم کو انجمن قرب که تا بال گشایم پر سوخته پیرامن شمع چگل افتم عرفی که گمان داشت که از وادی اسلام باز آیم و در سجدهٔ بت منفعل افتم عرفی شیرازی