عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۹۰: بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم خار خار راحتم ره می زند ای ساربان گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز کز شهیدان تو فردا سرزنشها می کشم عشق را در کف متاعی بود، گفتم چیست، گفت نیل بد نامیست بر روی زلیخا می کشم تا مرا پا هست و خواهد بود، عرفی، سایه وش خویشتن را از پی خوبان رعنا می کشم عرفی شیرازی