عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۶۵: با دل چو گویم حرف او، طوفان فریادش کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با دل چو گویم حرف او، طوفان فریادش کنم تاب نفاقم نیست هم، کز دل نهان یادش کنم شیرین به خسرو بست دل، عشق از ره ناموس گفت آن به که زخم تیشه ای در کار فرهادش کنم از رنگ و بو دورم ولی، در روضه بهر باغبان با یاسمن ورزم ادب، تعظیم شمشادش کنم هر کس به دل دستی زند تا یابد آسایش ز غم من دست غم بر دل نهم کز راحت آزادش کنم از بهر افسون دلم، عیسی نه ای آگه، که من این مشت خاک سوخته، در دامن بادش کنم بیم است که از باران شید، از هم بریزد صومعه از خشت خم وز درد می، تعمیر بنیادش کنم ز آمیزش غم با دلت، خوش می گذارد بی غمی عرفی بمیر از ذوق غم، تا زین خبر شادش کنم عرفی شیرازی