عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۴۶: به سهو ار توبه از می کردم و دیر مغان بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سهو ار توبه از می کردم و دیر مغان بستم کسی کو بازم آرد بر سر خم از جهان رستم به فتراکم ببندد عشق و گوید دست و پا کم زن که من بسیار از این صید زبون در خاک و خون کشتم ردای عافیت بس خام باف است، آتشی در زن که من زین پنبه عمری رشنه و زنار می رشتم سراسر کامم و در چشمهٔ لذت فرو رفتم سراسر ریشم و در پنبهٔ الماس آعشتم نه طوبی داشت سرسبزی ، نه کوثر داشت نمناکی که من دز شعله زار سینه تخم ناله می کشتم تماشای جمال حور و غلمانم کجا باشد مرا آیینه ای باید که بینم تا چه حد زشتم به گوشم کاتب اعمال گوید عرفی انصافی که ننوشتم ثوابی، در گنه صد لوح شستم عرفی شیرازی