عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۹۲: چون ز چشمم رود آن خون که زند بر دل خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ز چشمم رود آن خون که زند بر دل خویش جنبش آن مژهٔ دم به دم و بیش از بیش می کنندش متأثر، مشوید ای احباب همره نفس، سرانگشت گزان، از پس و پیش گرم جور آن ستم اندیش و من از غم سوزان که نگیرد دلش از این ستم بیش از بیش باش گر وصل تو از غیر که سنجیده دلم لذت وصل تو با چاشنی حسرت خویش گزم انگشت که کو نیشتر و کو الماس چون به فردوس درآیم همه داغ و هم ریش چند گویی که میندیش و مبین روی نکو عرفی این ها به کسی گو که بود نیک اندیش عرفی شیرازی