عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۸۱: بزم وصلت دیده ام، آن زهر در جام است و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بزم وصلت دیده ام، آن زهر در جام است و بس می شنیدم شربت لطفی، همین نام است و بس دانه می ریزد، تغافل می کن و می بین نهان شیوهٔ صیاد پی افکندن دام است و بس جلوهٔ ناز از هزاران شیوهٔ خوبی یکیست خوبی قامت نه رعنایی اندام ست و بس تا نیابی رهبری گام طلب در ره منه کز در دیر مغان تا کعبه یک گام است و بس شرم دار ای مدعی، بشناس گوهر از سفال لب فروبندیم اگر مقصود ابرام است و بس عالم مهر و محبت را طلوع مهر نیست کس نشان ندهد ز صبح آن جا، همین شام است و بس در غمت هر ذره ام صد غوطه در لذت زند زین ثمر نی صاحب لذت همین کام است و بس عرفی انجام غمت از رهروان دل مجوی آن چه در این ره نخواهی دید سرانجام است و بس عرفی شیرازی