عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۷۹: حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز برق است حسن، شعله گداز و بهانه سوز تا کی بهانه گیری و آسودگی، که هست ناموس درد پرور و صدها بهانه سوز در مزرع جهان مفشان دانهٔ امید زین دشت برگذر که زمینی است دانه سوز گفتی چه طایر است دل سینه دشمنت آتش به خویش در زده و آشیانه سوز در خرمن زمانه زنم آتش از فغان شوق تو جان گداز من و من زمانه سوز چون سیل آتش آمده ام، مست اشتیاق کز بوسه های گرم شود آستانه سوز عرفی مجو نهایت ایام دوستی دریای آتش است محبت، کرانه سوز عرفی شیرازی