عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۷۶: مُردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مُردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز نور می بارد ز نخل وادی ایمن هنوز بوی پیراهن دماغ پیر کنعان می گزد ور نه باد مصر دارد بوی پیراهن هنوز بس که دوش از دود دل کاشانه را پر کرده ام خاک گشت و روشنایی نیست در گلخن هنوز بعد مردن بین که از صبح ازل معشوق و عشق رو به هم تازند، نی دست است و نی دامن هنوز در بهاران می وزد باد نشاط و دهر را یک گلی زین باغ نشکفته است در گلشن هنوز حرف مسندگاه جم، عرفی، میاور بر زبان با چنان مستی که می داند ره گلخن هنوز عرفی شیرازی