عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۶۰: وعظ من گرد فشانندهٔ عصیان نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وعظ من گرد فشانندهٔ عصیان نشود آستین عسل آلودهٔ مگس ران نشود نیست در خوان محبت خورشی غیر نمک لخت دل هر که نیندوخته مهمان نشود کشوری هست که در وی رود از کفر سخن همه جا گفت و شنو بر سر ایمان نشود پا منه بر سر بالین اسیران، کاینجا هیچ بی درد نیاید که پریشان نشود دیدن روی تو ممکن نبود بی حیرت آن نه چشم است که در روی تو حیران نشود غمزهٔ روزهٔ پیشینه حرامش بادا کشته ای کز پی زخمت، همه تن، جان نشود به تماشای گلستان خلیلم مبرید که گل و لاله دگر آتش سوزان نشود عرفی ار خدمت بت کم کند ای خادم دیر مزنش طعنه که ناگاه مسلمان نشود عرفی شیرازی