عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۵۷: چه گرمی است که در سر شراب می سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه گرمی است که در سر شراب می سوزد چه آتش است که در دیده خواب می سوزد کسی که برق محبت در او زند آتش ز تاب سایهٔ او آفتاب می سوزد کنون که آتش می جمع شد به آتش حسن مپوش چهره که ناگه نقاب می سوزد مرا چه جرم که آتش فتد به زهد و صلاح که این متاع ز برق شباب می سوزد یکی است آتش و آب حیات در وقتی که گرمی جگر تشنهٔ آب می سوزد ز روی گرم وفا می جهد برقی که در عنان صبوری شتاب می سوزد خدای را بنشانید آتش عرفی که توبه کرد و ز ذوق شراب می سوزد عرفی شیرازی