عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۱۶: لب حرف شفا گفت، دلِ سوخته تب کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لب حرف شفا گفت، دلِ سوخته تب کرد این حرف دل آشوب مرا دشمن لب کرد بلهانه به آفات قدر ساخته بودم این عقل فضول آمد و تحقیق سبب کرد غمناک پسین، زین مرو از راه، که ایام تاراجگر عمر تو را، عیش لقب کرد با دختر رز عیب نه، و عقد حرام است ادراک مرا حیرت این نکته عزب کرد صوفی به کرامات دگر فتنه شد امروز این طرح فساد است که در پردهٔ شب کرد هر مسأله کز علم و ادب طرح نمودم منعم به جواب سخن از اصل ونسب کرد کوکو زدن فاختهٔ سرو در آغوش در جامهٔ معشوق مرا گرم طلب کرد در وصل تو دانم دل عرفی اِلمی داشت آخر به کنایت، گله از شرم و ادب کرد عرفی شیرازی