عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۱۳: در ره سودای او، فرزانه در خون می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ره سودای او، فرزانه در خون می رود آشنا بر برگ گل، بیگانه در خون می رود ساغر آسودگان غلتد چو مستان در شراب می کشان عشق را، پیمانه در خون می رود بس که خون آلوده خیزد، دود از شمع دلم در هوای محفلم، پروانه در خون می رود از برون لب ندانم چون شود، لیک آگهم کز ته دل با لبم، افسانه در خون می رود گریه در خواب و جگر پر نیش، مژگان در دماغ ناله مستور و نفس مستانه در خون می رود از نگاه گرم، عرفی، دیده مالا مال بود گریه زد موجی و آتشخانه در خون می رود عرفی شیرازی