عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۰۷: چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید به چین زلف تو جان بیاساید برانم از در یار، ای ادب، که یک چندی ز ننگ بوسه ام آن آستان بیاساید ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر کرشمه ای که دل آسمان بیاساید مکن هلاک به بازیچه ام، بزن زخمی که خون چکان لبم از الامان بیاساید مبر به باغ، ببر سوی گلخنم، کانجا ز بوی سوختگی مغز جان بیاساید دلش که مانده شود آسمان، در آزارم هزار سال پس از من جهان بیاساید چنان به ماتم دل در غمت کنم شیون که کشته گان غمت را روان بیاساید فغان که تلخ سرشتند، پیکرم، عرفی نشد که زاغی از این استخوان بیاساید عرفی شیرازی