عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۰۴: اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند که گاه گریه، برون، ز چشم مجنون شد امید من به محبت، زیاده، چون نشود؟ که دوشِ کوهکن، آرامگاه گلگون شد ز بت نه گوشهٔ چشمی، نه چین ابرویی به حیرتم که دل برهمن ز کف چون شد فغان ز طبع تو عرفی، مگو، بگو کز تو طبیعتت سبب شهرت همایون شد عرفی شیرازی