عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۹۴: از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند ذوق رهایی نیافت، آهوی سر درکمند در ره عشق ای بلا، مهلت گامی بس است جان سلامت روی، باد فدای گزند رو که ستم می کند، بر من آرام دوست دل که فراغش مباد، سینه که بر ما درند مانده طبیب اجل، عاجز و حیرت زده همنفس ساده لوح، گو که بسوزد سپند دوش که طاعتکده، مجمع بیگانه بود رخصت جامی نداد، محتسب بالوند تا دلم از جام قرب، یافته کیفیتی ننگ خمار منست، نشأء عشق بلند تا به حریم وصال، هم نفس عرفی است خون لبم می چکد، عاقبت از زهرخند عرفی شیرازی