عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۸۱: بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید سری خم کرده و در دامن پیمانه می گرید کسی کش کام دل شدآشنای لذت ماتم چنان گر نوحه سازی گرید، از افسانه می گرید دل خود را به آن خوش می کند، حسرت کش دنیا که با خلق جهان در یک مصیبت خانه می گرید کسی کز وادی عقل و جنون بیرون کشد خود را نه در معموره می خندد، نه در ویرانه می گرید مگر آمیزش پاکیزه دارد مهر محبوبان که شمع اندر میان خنده و پروانه می گرید کسی کو شیشه ای خالی کند ، تا پر شود چشمش اگر با ما کشد ساغر، به یک پیمانه می گرید جهان درمردن دل ، گریه و سوز است ، عرفی را که گویی در عزای عاشق جانانه می گرید عرفی شیرازی