عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۶۳: جماعتی که به ناموس ونام می گفتند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جماعتی که به ناموس ونام می گفتند به دیر درس مستی و جام می گفتند بیا ببین که چه فتوا دهد در مستی همان گروه که می را حرام می گفتند فغان که جمله فتادند در شکنجهٔ دام کسان که عیب اسیران دام می گفتند به صحن دیر شنیدم ز خادمان حرم که اهل دیر، مغان را سلام می گفتند به طوف کعبه شنیدم ز زائران صنم همان که بر در بیت الحرام می گفتند رموز آتش مهری که برهمن نشکافت ز اهل دل شنیدم که نام می گفتند تمام بوده به یک حرف گرم و ما غافل حکایتی که همه ناتمام می گفتند به کعبه صد ره ز نزدیک و دور دیدم بگو که صومعه داران کدام می گفتند فغان ز طبع تو عرفی، غلط نمی رفتند سخنوران چو تو را خوش کلام می گفتند عرفی شیرازی