عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۳۲: دوش در دیر مغان بودیم و کس با ما نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش در دیر مغان بودیم و کس با ما نبود گفت و گوها رفت و تشویش نفس با ما نبود رو نکردیم از حرم یک بار در آتشکده کز حریمش دامن خاشاک و خس با ما نبود صد قدم رفتیم دور از کوی او در پس حجاب اضطراب یک نگاه بازپس با ما نبود نعمت فردوس بر ما ریختند، اما نشد کام لذت یاب، چون ذوق مگس با ما نبود طایر خلدیم و ننشینیم از شاخی به شاخ کز هوای دل دو صد دام و قفس با ما نبود عادت دل ما نمی دانیم، کاین نا آشنا تا به ما بستند عهدش یک نفس با ما نبود عرفی شیرازی