عرفی شیرازی
قصیده ها
شمارهٔ ۲۹ - تجدید مطلع: چون ز لطف آری ببالین من بیمار گل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ز لطف آری ببالین من بیمار گل از پی آرایش تابوت هم بردار گل گر بجنت بگذری حاشا که رضوان در رهت سوسن و سنبل بیفشاند بلی ناچار گل جلوه کن در روضه تا حوران بدست انفعال از فروغ چهره بر پایت کنند ایثار گل زاهدا بوی مراد از هر گلی ناید بیاد تا می آلود آوریم از خانه خمار گل رحمی ای طالع بروی شاهد امید ما مشت خس تا کی فشانی برفشان یکبار گل وقت گل سر بر زدن گر از دلم یاد آورند مشت خون گردد کسان را بر سرو دستار گل جنت از کونین و باغ حسن از عرفی کز او هر نگاهش را بدامن هست صد خروار گل عهد داور بین کز آن زلف و چنین حسن غیور میفشاند هر طرف بر خوابگاه یار گل داورا باغی است طبع دلفروزم کاندر او غوطه در آتش زند چون مرغ آتشخوار گل گر بتابد نور خورشید ضمیرم برچمن رازها سازد عیان از پرده عینک وار گل در سرود وصف اخلاق تو میریزد برون بلبل طبعم بجای نغمه از منقار گل در مزاجش ره نیابد خشگی طبع خزان گر زآب طبع من گردد رطوبت دار گل بی نزاعش از چه در خوبی مسلم داشتند گر نبرد از حسن طبعم مایه ای در کار گل آنکه برگی از ریاض جوهر اول بدید گو بیاور باغ طبع عرفی و بشمار گل تا نه بیداد خزان در گلشن عالم شود منظر مرجان اساسش تا زمین هموار گل باد ایوان دماغ و دیده عمر ترا از صفای جوهر و عطر نفس معمار گل عرفی شیرازی