عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۷۱: مرا دردی است که از داروی راحت بیش می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا دردی است که از داروی راحت بیش می گردد فلک بیهوده بر گرد دکان خویش می گردد ببین کز نشتر مژگان او بختم چه پیش آرد که موی بستر سنجاب نیش می گردد به نوعی دیده ام از گریه ی بسیار نازک شد که گر بر لاله و ریحان گشایم ریش می کردد دل گم گشته ای کو تا دگر در سینه باز آید که چون صف های مورم درد و غم در پیش می گردد فلک چندان تُنُک مایه است تا این گرم بازاری که یک جو عافیت گر بخشدم دل ریش می گردد ندانم عرفی این غم دوستی را از کجا دارد که در دنباله ی غم های بیش از پیش می گردد عرفی شیرازی