عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۴۶: به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست نکرده جای غمش صد صفا هاست، که نیست مرا ز چشم تو هر شیوه ای که باید هست همین نهفته نگه های آشناست، که نیست ز فتنه های جمال تو هر که بود رمید کنون رمیده ز حسنت همین حیاست، که نیست دلی که چشم تو بیمارش از کرشمه نکرد به ناز بالش غم تکیه اش سزاست، که نیست نهاد مرهم لطفی به دل که در دو جهان به غیرت از دل چاکم همین وفاست، که نیست پس از ملال در آمد یه سینه، یار و بگفت که نیم جان تو عرفی کجاست، که نیست عرفی شیرازی