عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۳۷: صومعه دیدم به جز مشتی بروت باد نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صومعه دیدم به جز مشتی بروت باد نیست جز عصای آبنوس و شانه ی شمشاد نیست بی نفس ارباب معنی زندگانی می کنند لیک یک مو بر تن ای جمع بی فریاد نیست وصف جنت کم کن ای رضوان که در بستان عشق سرو و سوسن بی شمار است و یکی آزاد نیست تهنیت جز در مصیبت پیش ما عیب است، عیب عید را در شهر ما رسم مبارک باد نیست دانه ی طاووس کمتر بین که در گلزار عشق غیر بلبل صید دام و دانه ی صیاد نیست در جهان دوستی و در زبان دوستان این لغت کز وی بیابی معنی بیداد، نیست بی ستون ما ز فیض نور حسن آیینه است تیشه ای بازیچه اینجا در کف فرهاد نیست عاقبت سوز آتش عرفی به دوزخ حیف نیست گر وجود اهل خاکستر به روی باد نیست عرفی شیرازی