عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۳۱: مست آمدم به معرکه، آیین کار جیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست آمدم به معرکه، آیین کار جیست دشمن کدام و مطلب از کار و بار چیست چون خار و گل ز شاخچه ی عدل می دهد این عین تازه رویی و این شرمسار چیست هم زهر چشم و هم نگه از باب خوبی است پس دم مزن که این خوش و آن ناگوار چیست غم نعمتی همی خورد، اما ز خوان عشق ای اهل روزگار غم روز گار چیست اندیشه در حریم وصال است منتطر معشوق چون شناخته است انتظار چیست تو راز خود نهفته بهشتی ز راز دار امید پرده پوشی ات از راز دار چیست نظم جهان چو بوقلمون است و ریو و رنگ پس عیب زاهدان مشعبد شعار چیست افتاد در میانه ی گرداب کشتی ام من رسته ام بگو رغم اهل کنار چیست عرفی شیرازی