عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۱۹: گلزار حسن تازه ز روی چو ماه اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گلزار حسن تازه ز روی چو ماه اوست گلدسته ی فریب به دست نگاه اوست ماییم و کشت باغ محبت که سر به سر زهر آب داده نیش ملامت گیاه اوست مرغان قدس گرد سرش جوش می زنند این شاخ طوبی است که طرف کلاه اوست آن رهروی به ساده به ترک تعلق است بت سنگ راه و بت شکنی سنگ راه اوست یوسف که هست پیرهن عصمتش درست آن جا که جلوه گاه زلیخاست جاه اوست در سینه بی اجازت او بیش ازین مباش ای جان ادب خوش است که این جلوه گاه اوست عیشی ز باده هست ز عیش بهشت، لیک آن عافیت نصیب شهید نگاه اوست گفتم کرشمه ات دل عرفی به خون کشید گفت از کرشمه پرس که گوید گناه اوست عرفی شیرازی