عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۸۴: از نور یار چون نفسم خانه روشن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از نور یار چون نفسم خانه روشن است بیرون برید شمع که کاشانه روشن است نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است از حسن دوست دم به دم اسرار گفتن است هر چند قدر گوهر یکدانه روشن است صد شمع سوختم که خرد پیش بر دمد پنداشتم که دیده ی فرزانه روشن است ای شیخ شهر تیره دلان را چراغ باش دل های ما ز گریه ی مستانه روشن است محرم چه آگه از الم بی نصیبی است داغی است این که بر دل دیوانه روشن است گفتی ز عشق غیب دلت روشن است، ولی آتش به خان و مان زده و خانه روشن است عرفی خطای ما و تو محتاج عذر نیست عذر خطای مردم دیوانه روشن است عرفی شیرازی