عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۸۳: از بس که جور کرد به دل غم که آشناست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس که جور کرد به دل غم که آشناست داغم بهشت صحبت مرهم که آشناست تا طی کنند بی ادبان وادی غرور بیگانگی نموده به محرم که آشناست گر آشنا کسی است که اهلیت اش نیست بنما یکی ز مردم عالم که آشناست از بس که وارمیده ز بیگانگان بود بیگانگه وار می رمد آن هم که آشناست زحمت مکش طبیب که بیمار عشق را دارو نداد عیسی مریم که آشناست از بس که زخم هاست در این سینه، ای اجل ره تا ابد به جان نبرد غم که آشناست عرفی تو آشنا نشناسی، طرب مجوی محکم بگیر دامن ماتم که آشناست عرفی شیرازی