عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۳: صد شکر که بتخانه ی اندیشه خراب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد شکر که بتخانه ی اندیشه خراب است ناقوس و تبش در گرو باده ی ناب است با قسمت خود هر که تو بینی جم و دارا است محتاجی مردم همه آن سوی حساب است سیرابی و لب تشنگی از هم نشناسیم این است که آسایش ما عین عذاب است حرمان مرا شوق دهد نشاء مقصود بس تشنه فرو مرد ندانست که آب است گر کبک دل من نزند قهقه ی ذوق معذور همی دار که در چنگ عقاب است توفیق بهانه است اگر عازم راهی بشتاب که سرمایه ی توفیق شباب است دی پیر مغان گفت دلم سوخت که عرفی جویای رموز است ولی بیهده یاب است عرفی شیرازی