عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳: به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود این جا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود این جا از آن جا آن که می جویی به می خواران نمود این جا به جان رنگی که این جا در دل اسلامییان بینی مغان را نیز بود اما صفای می زدود این جا محبت شمع بزم قدس و ما پروانه ی بیرون چه حال است این نمی دانم چراغ آن جا و دود این جا بیا در زمره ی رندان به بی باکی و می در کش که بد مستی نمی داند به جز فریاد عود این جا به هر سو می روم بوی چراغ کشته می آید مگر وقتی مزار کشتگان عشق بود این جا نوای نغمه ی منصور ، عرفی، نغز می دانی ولی تن زن که خاموشند ارباب شهود این جا عرفی شیرازی