شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۳: دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی که در وی خوشدلی را نیست جایی دل مسکین چرا غمگین نباشد؟ که در عالم نیابد دل ربایی تن مهجور چون رنجور نبود؟ چه تاب کوه دارد رشته تایی؟ چگونه غرق خونابه نباشم؟ که دستم می نگیرد آشنایی بمیرد دل چو دلداری نبیند بکاهد جان چون نبود جان فزایی بنالم بلبل آسا چون نیابم ز باغ دلبران بوی وفایی فتادم باز در وادی خون خوار نمی بینم رهی را رهنمایی نه دل را در تحیر پای بندی نه جان را جز تمنی دلگشایی درین وادی فرو شد کاروان ها که کس نشنید آواز درایی درین ره هر نفس صد خون بریزد نیارد خواستن کس خونبهایی دل من چشم می دارد کزین ره بیابد بهر چشمش توتیایی روانم نیز در بسته است همت که بگشاید در راحت سرایی تنم هم گوش می دارد کزین در به گوش جانش آید مرحبایی تمنا می کند مسکین عراقی که دریابد بقا بعد از فنایی شیخ فخرالدین عراقی