شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۸۴: نگویی باز: کای غم خوار چونی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگویی باز: کای غم خوار چونی؟ همیشه با غم و تیمار چونی؟ کجایی؟ با فراقم در چه کاری؟ جدا افتاده از دلدار چونی؟ مرا دانی که بیمارم ز تیمار نپرسی هیچ: کای بیمار چونی؟ نیاری یاد از من: کای ز غم زار درین رنج و غم بسیار چونی؟ مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد نخواهی گفت: کای غم خوار چونی؟ تو گر چه بینیم غلتان به خون در نگویی آخر: ای افگار چونی؟ سحرگه با خیالت دیده می گفت: که هر شب با من بیدار چونی؟ خیالت گفت: کری نیک زارم ز بهر تو، که هر شب زار چونی؟ سگ کویت عراقی را نگوید شبی: کای یار من، بی یار چونی؟ شیخ فخرالدین عراقی