شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۷۸: گرنه سودای یار داشتمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرنه سودای یار داشتمی کی چنین ناله زار داشتمی؟ ورنه غیرت دمم فرو بستی ناله هر دم هزار داشتمی بر در دوست گر رهم بودی روز و شب زینهار داشتمی ور وصالش بساختی کارم با فراقش چه کار داشتمی؟ چه غمم بودی؟ ار درین تیمار با غمش غمگسار داشتمی یار در کارم ار نظر کردی بهترین کار و بار داشتمی زان فراموش عهد دشنامی کاشکی یادگار داشتمی روزگارم شد، ار نه عاقلمی ماتم روزگار داشتمی بی رخ یار ناخوش است حیات چه خوشستی که یار داشتمی! گر عراقی برون شدی ز میان دلبر اندر کنار داشتمی شیخ فخرالدین عراقی