شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۷۶: گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟ چون من بی خبر از دوست دهندم خبری باری، از بی خبری کاش خبر داشتمی؟ در میان آمدمی چون سر زلفت با تو از سر زلف تو گر هیچ کمر داشتمی؟ گر ندادی جگرم وعدهٔ وصلت هر دم کی دل و دیده پر از خون جگر داشتمی؟ گفتیم: صبر کن، از صبر برآید کارت کردمی صبر ز روی تو، اگر داشتمی خود کجا آمدی اندر نظرم آب روان؟ گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمی دل گم گشتهٔ خود بار دگر یافتمی بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی گر ز روی و لب تو هیچ نصیبم بودی بهر بیماری دل گل بشکر داشتمی کردمی بر سر کویت گهرافشانی ها بجز از اشک اگر هیچ گهر داشتمی گر عراقی نشدی پردهٔ روی نظرم به رخ خوب تو هر لحظه نظر داشتمی شیخ فخرالدین عراقی