شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۵۸: نگارا، کی بود کامیدواری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگارا، کی بود کامیدواری بیابد بر در وصل تا باری؟ چه خوش باشد که بعد از ناامیدی به کام دل رسد امیدواری؟ بده کام دلم، مگذار، جانا که دشمن کام گردد دوستداری دلی دارم گرفتار غم تو ندارد جز غم تو غمگساری چنان خو کرد با دل غم، که گویی بجز غم خوردن او را نیست کاری بیا، ای یار و دل را یاریی کن که بیچاره ندارد جز تو یاری به غم شادم ازان، کاندر فراقت ندارم از تو جز غم یادگاری چه خوش باشد که جان من برآید ز محنت وارهم یک باره، باری! عراقی را ز غم جان بر لب آمد چه می خواهد غمت از دل فگاری؟ شیخ فخرالدین عراقی