شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۲۳: بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهٔ خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهٔ خون که بی تو زار چنان شد که: من نگویم چون؟ ببین که پیش تو در خاک چون همی غلتد؟ چنان که هر که ببیند برو بگرید خون بمانده بی رخ زیبای خویش دشمن کام فتاده خوار و خجل در کف زمانه زبون نه پای آنکه ز پیش زمانه بگریزد نه روی آنکه ز دست بلا شود بیرون کنون چه چاره؟ که کار دلم ز چاره گذشت گذشت آب چو از سر، چه سود چاره کنون؟ طبیب دست کشید از علاج درد دلم چه سود درد دلم را علاج با معجون؟ علاج درد عراقی به جز تو کس نکند تویی که زنده کنی مرده را به کن فیکون شیخ فخرالدین عراقی