شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۰: در کف جور تو افتادم، تو دان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در کف جور تو افتادم، تو دان تن به هجران تو در دادم، تو دان الغیاث، ای دوست، کز دست جفات در کف صد گونه بیدادم، تو دان بر امید آنکه بینم روی تو لب ببستم، دیده بگشادم، تو دان دل، که از دیدار تو محروم ماند بر در لطفت فرستادم، تو دان سالها جستم، ندیدم روی تو از طلب اکنون به استادم، تو دان چون نیم نومید ز امید بهی بر در امیدت افتادم، تو دان گر کسی حالم نداند، گو: مدان از همه عالم چو آزادم، تو دان می گدازد تابش هجرت مرا بر یخ است ای دوست، بنیادم، تو دان گر ز نام من همی ننگ آیدت خود مبر نامم، که من بادم، تو دان ور همی دانی که شادم ز اندهت هم به اندوهی بکن شادم، تو دان چند نالم، چون عراقی، در غمت؟ روز و شب در سوز و فریادم، تو دان شیخ فخرالدین عراقی